کیفیت را از ما بدزدید
کیفیت را از ما بدزدید

 
درباره وبلاگ

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 



 
بی عنوان !!!

داداشت پيشنهاد داد كه شب عروسيمون بريم خونشون. مامانت هم گفت اتاقت رو نقاشي ميكنيم تا تميز و مرتب بشه، بعدش هم تزيينش ميكنيم واسه اون شب. اما منو تو مخالفيم. دلمون نميخواد كه بهترين شب زندگيمون رو خونه ديگرون بگذرونيم.

هتل هم واقعا ظلمه. هم قيمتش زياده و هم زمانش كمه !!!

تو اين يه هفته اي كه گذشت همش بهم ميگفتي دارم در مورد متل پرس و جو ميكنم تا اينكه ديشب بهم گفتي چه فكري تو كلته. ميخواي به يكي از دوستات پيشنهاد بدي كه خونش رو به مدت سه ماه به ما اجراه بده.

البته اصلا نميدونيم كه تا الان خونش رو اجاره داده يا نه و اينكه مطمئن نيستيم كه قبول كنه و يه قيمتي واسه اجاره بگه كه به پول ما بخوره !!!

 اما خوشحالم از اين بابت. خيلي سختمه كه چند ماه اول زندگيمون رو تو خونه خودمون نباشيم. نه تو خونه خودمون آرامش دارم و نه تو خونه شما !!!

خونه ما بزرگه اما اگه بخوايم اونجا زندگي كنيم ، مطمئنم كه مامانم تو خيلي چيزا دخالت ميكنه . سلايق من و تو زمين تا اسمون با خونواده هامون فرق داره. حتي واسه ديدن يه برنامه تلويزيون هم با هم به تفاهم نميرسيم. خونه ما كه همش يا برنامه كودك هست يا فيلم هاي مسخره ماهواره، خونه شما هم كه همش اخبار ورزشي و فوتبال و مسابقه . نه اختيار بيرون رفتن هامون رو داريم، نه خورد و خوراكمون رو ، نه بهداشت و پاكيزگيمون و خيلي چيزاي ديگه كه با مرور كردنشون ذهنم صوت ميكشه.

واي خدا يعني چي ميخواد بشه !!!

اميدوارم دركم كنين. اين روزها اين قضه خيلي رو اعصابمه. من همش دنبال ارامشم. ارامشي كه نه تو خونه مادريم دارم و نه تو خونه شما !!

هرچي باشه مامان هامون با هم خواهر هستن و منو تو خوب به روحياتشون آشنا هستيم !!!

ميدوني شوهري ؟؟؟ هرچي از اين حرف و حديث ها و خونواده هامون دورتر باشيم برامون بهتره.

خدايا خودت كمكمون كن .

راستي هم چمدون خريدم و هم لباس پاتختي .

ببخش كه اين روزا همش بهت پيله ميكنم. ميدونم كه تلخم. شرمنده ات هستم عزيزم. فقط همينو ميتونم بگم

نمیدونم چرا این روزا همش منتظرم که محبتت رو توی کاغذ کادوی خوشکل بپیچی و بهم هدیه کنی. غافل از اینکه به قول خودت تو محبتت رو کادو نیمنی . میپیچیش توی یه روزنامه و بهم میدیش.

این حرف دیشبت بود که خیلی به دلم نشست. لازم بود چشمام رو باز کنم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






21 مرداد 1391برچسب:, توسط اصغر فرهادی